معرفي طوماري از علامه مجلسي درباره‏ي موقوفات سادات رضوي در مشهد

نويسنده: ابوالفضل حسن آبادي

مقدمه

محمد باقر مجلسي (1120 - 1037 ق) فرزند محمدتقي (1107 - 1003 ق) از عالمان با نفوذ دوره‏ي صفوي بود. وي از طرف شاه سليمان در سال 1098 به سمت شيخ الاسلام اصفهان انتخاب شد اين حکم در سال 1105 ق آخرين سال حکومت شاه سليمان صادر شده است. براي اطلاع بيشتر ن. ک به: منصور صفت گل، ساختار نهاد و انديشه دين در ايران، رسا، تهران: 1383، ص 218 - 203
سادات رضوي در مشهد، به علت انتساب به امام رضا (عليه‏السلام) و برخورداري از قدرت مادي (موقوفات)، همواره در تاريخ مشهد از اهميت مذهبي و سياسي برخوردار بوده‏اند. اين گروه از قرن نهم به مشهد وارد شده‏اند. دو دسته از آنها در زمان تيموريان وارد مشهد شده، (1) به تدريج منصب نقابت (2) و بعدها در زمان صفويه (3) توليت آستان قدس را نيز به دست آوردند و اين قدرت خود را تا قرن‏ها حفظ نمودند.
آنچه امروزه به نام «موقوفات سادات رضوي» ناميده مي‏شود، متشکل از سه وقف نامه‏ي مجزاست که فقط وقف نامه‏ي سوم آنان باقي مانده است. اولين واقف، ميرزا غياث الدين عزيز (4) است که نام وي در انتقال نامه‏ي ميرزا بديع «ميرزا ابراهيما» ذکر شده است. واقف دوم ميرزا ابوطالب رضوي است (5) که املاکي را با شرايط مشخص وقف
اولاد ذکور خود کرد. شرايط وي و املاکش در حاشيه‏ي وقف نامه‏ي ميرزا ابراهيم ذکر شده است. واقف سوم ميرزا ابراهيم رضوي (6) (مرگ 1037) برادر اعيان ميرزا ابوطالب ثاني (7) (مرگ 1055) است که بيشترين املاک را براي سادات رضوي وقف کرده است. از شرايط وقف واقف اول آگاهي در دست نيست، اما ميرزا ابوطالب رضوي بر اولاد ذکور خود و ميرزا ابراهيم نيز بر اولاد ذکور و اناث (مثل حظ الانثيين) (دو به يک) وقف کرده‏اند و متولي مي‏تواند بعد از کسر زکات و ماليات و حق سلطاني و مصالح املاک و تعمير عمارات، ده يک را به عنوان حق التوليه تصرف کند و بعد نصف حاصل سفيدبر شتوي (گندم، جو) اشجار سرسبز (صيفي) را ميان اولاد خود تقسيم کند و تبعيض ميان اولاد متولي و غير متولي قائل نشود، و نصف حاصل سفيدبر را - بعد از کسر حق التوليه - ميان سادات رضوي که شجره نداشته و اصطلاحا «ارض اقدس» ناميده مي‏شوند تقسيم کند. بعد از فوت ميرزا ابراهيم ضوي، چون وي داراي فرزند پسر نبود، توليت به سليمه بانو دخترش رسيد. سليمه بانو يا پسرعمويش، ميرزا بديع رضوي (مرگ 1093) (8)، ازدواج کرد و به همين دليل ميرزا بديع، علاوه بر در اختيار داشتن املاک ميرزا ابوطالب رضوي، توليت موقوفه‏ي ميرزا ابراهيم را نيز در اختيار گرفت. بعد از فوت ميرزا بديع و همسرش، به علت نامعلومي، توليت به فرزندش ميرزا غياث نرسيد و ميرزا ابراهيم رضوي (مرگ 1100) نوه‏ي وي، توليت موقوفه سادات رضوي را به عهده گرفت. (9).
بين ميرزا ابراهيم که با خواهر سادات مختاري (10) ازدواج کرده بود و همه وي سليمه بانو، بر سر توليت املاک و موقوفات نزاع واقع شد که احتمالا کشته شدن ميرزا ابراهيم در سال 1100 ق به تحريک آنها بوده است. بعد از مرگ ميرزا ابراهيم، ميان سليمه بانو و همسر و فرزندان ميرزا ابراهيم بر سر توليت موقوفات و املاک دعوي شرعي صورت گرفت. به نظر مي‏رسد اختلاف بين ميرزا ابراهيم و سليمه بانو، نه بعد از انتقال توليت از سوي ميرزا بديع به وي شکل گرفته باشد و تصديق سليمه بانو در هامش اين انتقال نامه بر انتقال توليت مؤيد اين نظريه باشد.
دقيقا مشخص نشده است چرا سليمه بانو پاي اين انتقال نامه را، که هم توليت موقوفات سادات و هم املاک به برادر زاده‏اش واگذار شده، امضا کرده است و بعدا در اين باب تا پايان مرگ ميرزا ابراهيم پنج سال بعد از کشته شدنش اظهار دعوي نکرده است. شايد در اين سال‏ها در مشهد براي اثبات دعوي خود اقداماتي کرده‏اند و بعد از به نتيجه نرسيدن آن به دربار اصفهان شکايت کرده‏اند.
ارجاع اين شکايت و دعاوي به دربار اصفهان و نزد شيخ الاسلام (11) آن جا، و نه در مشهد جاي سؤال دارد. امکان دارد با توجه به موقعيت سادات رضوي در مشهد اين زمان، که مناصب نظارت (12)، مدرسي (13) و نقابت سادات را در اختيار داشته، از عالمان بزرگي **زيرنويس=از علماي بزرگ سادات رضوي مي‏توان به دو نفر به نام‏هاي محمدتقي رضوي اشاره نمود که محل رجوع عامه بوده‏اند. براي اطلاع بيشتر ن. ک. به: محمدباقر رضوي، شجره‏ي طيبه، ص 396 - 275.@ برخوردار بوده‏اند، به دليل نگراني از نفوذ سياسي، اجتماعي و مذهبي آنها و خويشاوندي
آنان با يکديگر، دعاوي خود را به اصفهان برده باشند.
درباره‏ي اين که چگونه سليمه بيگم توانسته دعاوي خود را نزد شاه سليمان و در دربار مطرح کند، سؤالات زيادي مطرح است. وضعيت قضايي اواخر شاه سليمان آشفته بوه و کسي اجازه دسترسي مستقيم به وي را نداشته است. در اين دوران دعاوي و عريضه‏ها معمولا از طريق دوستان مقتدر و قوي به شاه سليمان (14) مي‏رسيده است و با توجه به نوشته‏ي شاه در انتهاي سند (معروض مي‏دارد که حسب الامر الاعلي مقرر شد که دائمي دوام دولت قاهره محمد باقر مجلسي به حقيقت دعاوي مرقومه‏ي فوق رسيده...) مشخص مي‏گردد که اين دعاوي به دست شاه سليمان رسيده و از سوي او به محمد باقر ملسي ارجاع شده است. امضاي اعتماد الدوله (ميرزا طاهر قزويني) وزير شاه سليمان در پاي سند ارجاعي نيز حاکي از رسمي بودن سند و اهميت دعاوي است.
از سوي ديگر مطرح شدن اين دعاوي نزد شيخ الاسلام، و نه صدر، احتمالا بيشتر به دليل ملکي بودن دعوا بوده تا سرپرستي و توليت موقوفات سادات رضوي. هر چند موضوع سند، بيشتر در مورد وقف و موقوفات سادات رضوي است، اما ارجاع آن به اصفهان نه به دليل توليت و سرپرستي موقوفات، بلکه به دليل قسمتي از آن بوده که سليمه بيگم ادعاي ملکي بودن و سهم الارث خود را داشته است. احکام صادره توسط مجلسي و موضوعات مطرح شده نيز حاکي از تأکيد بر ملکي بودن دعواست، نه نزاع بر سر اداره موقوفات سادات رضوي.
سند مورد معرفي سوادي است که از روي سواد نوشته شده است و محمد ابراهيم رضوي (15) آن را تأييد کرده، مهر زده است.
با توجه به متن دعاوي و احکام صادره از سوي محمد باقر مجلسي نکات ذيل مستفاد مي‏گردد:
1. در حکم علامه مجلس يدر باب موقوفات ميرزا ابوطالب، چون صحبت از اولاد ذکور شده است، مربوط به موقوفات ميرزا ابوطالب رضوي (واقف دوم) است. در حاشيه‏ي وقف نامه‏ي ميرزا ابراهيم، که موقوفات ميرزا ابوطالب در آن ذکر شده است، ا قريه‏ي فيض آباد قريه‏ي دوابد، قريه‏ي آبقد، مزرعه‏ي سرجرد، مزرعه‏ي هوس و جام نامي به ميان نيامده است. البته چون وقف نامه‏ي موجود مربوط به حدود دويست سال بعد از تاريخ وقف بوده و سواد است، احتمال خطا در آن هست، اما به غير از قريه‏ي بژمهن، که وقف غياث الدين عزيز است، ساير املاک در وقف نامه ذکر نشده است. در انتقال نامه يا هبه نامه‏ي ميرزا بديع رضوي، که در آن املاکي را به نوه‏اش ميرزا ابراهيم رضوي منتقل کرده است، از قريه آبقد، ميان کاريز، مزرعه‏ي سرجرد، مزرعه‏ي هوس و جام و قريه‏ي بژمهن نام برده شده است، ولي از مزرعه‏ي فيض آباد نامي نه در موقوفات ميرزا ابوطالب و نه ميرزا ابراهيم نيست. با توجه به اين که علامه مجلسي از روي سواد وقف‏نامه‏ي ميرزا
ابوطالب حکم را صادر کرده است. احتمال دارد که در موارد انتقال نامه و سواد وقف نامه‏ي ميرزا ابراهيم که در دوره‏ي قاجاريه نوشته شده، قصوري صورت گرفته باشد.وکيل ميرزا ابراهيم رضوي، تصرف املاک را توسط اجازه‏ي ميرزا بديع به ميرزا ابراهيم ذکر کرده که در مورد مزرعه‏ي فيض‏آباد و قريه‏ي دوابد صدق نمي‏کند.
2. در باب مزرعه‏ي سرآسيا و اختلاف طرفين اگر منظور از هبه همان انتقال نامه‏ي 1087 باشد، که نامي از مزرعه‏ي سرآسيا در آن ذکر نشده است و از هبه نامه‏ي ديگر ميرزا بديع رضوي نيز اطلاعي در دست نيست. به هر حال با توجه به هبه نامه‏ي 1087 ق حق با وکيل سليمه بانو است.
3. در باب املاکي که در اين جا به عنوان تصرف ميرزا ابراهيم ذکر شده است، مقايسه‏ي آن با متن انتقال نامچه که در شجره‏ي طيبه ذکر شده، نشان مي‏دهد که به غير از مزرعه‏ي آبقد، بهمنجان، ميان کاريز جام، مزرعه‏ي سرک، بقيه‏ي املاک ذکر نشده است. با توجه به اين، دختر ميرزا بديع، سليمه بيگم، نيز اعتراضي در تصرف نکرده فقط عدم آگاهي از مهر خود بر پاي هبه‏نامه را دليل اعتراض خود دانسته است. احتمال صحيح نبودن انتقال نامه‏ي ذکر شده در شجره‏ي طيبه و غير سواد بودن آن هم مطرح است که البته قطعيت ندارد.
حکم علامه مجلسي نيز بيانگر آن است که براي وي دقيقا مشخص نشده کدام يک از املاک ياد شده در هبه‏نامه ذکر شده و کدام يک جزء املاک ارثي است، بلکه به صورت کلي حکم داده است و احتمالا صدور حکم قطعي را به مشهد واگذار کرده است.
4. نکته‏ي جالب در باب املاک موقوفه ميرزا ابراهيم اين است که در بعضي از آنها مانند چاهودشت، و سقروان، خواجه اشتريي، سواد وقف نامه ذکر نشده است. در بعضي از آنها نيز اسامي مزرعه‏ي قوشق آباد (قيق آباد، طاحونه‏ي باغ (باغو) و مزرعه‏ي ويرامون (ويران بود) متفاوت است و مقدار سهم بعضي مزارع مانند شوره، قريه‏ي نقندر نيز متفاوت است.
مزارعي مانند مزرعه‏ي بيرام شاه و مزرعه‏ي مقوک، که جزء املاک ميزرا ابوطالب در وقف نامه ذکر شده است، اين جا زير مجموعه‏ي املاک ميرزا ابراهيمي آمده است. (16).
5. درباره‏ي اين که آيا دعاوي بين طرفين، که علامه‏ي مجلسي (به علت کمبود شواهد و مدارک در اصفهان) به ارجاع آن به قاضي شرع مشهد رأي داده، به نتيجه رسيده يا خير، سندي يا مطلبي در دست نيست و از سرنوشت موقوفات سادات رضوي در اين دوره نيز اطلاعي در اسناد و منابع در دست نيست. اما با توجه به صغار بودن فرزندان ميرزا ابراهيم و مطلبي که محمدباقر رضوي در شجره‏ي طيبه در باب در اختيار گرفتن موقوفات سادات رضوي توسط سادات
مختاري آورده است، معلوم مي‏شود که احتمالا، با توجه به ارشد بودن سليمه بانو و اين که تنها فرزند ارشد باقي مانده‏ي واقف بوده، اختيار موقوفات را در اختيار داشته است. نام ميرزا سيد حسين نامي در شجره‏ها باقي نمانده و تنها نام ميرزا محمد حسن رضوي (17) در شجره‏ها ثبت شده است و وي بعد از بلوغ توانسته اختيار موقوفات سادات را در اختيار گيرد و فرزندان وي، از جمله محمد رضي رضوي، مقامات مهمي در آستان قدس و مشهد به دست آوردند.
سند ذکر شده از بابت بررسي وضعيت موقوفات سادات رضوي در اواخر صفويه، تغييرات صورت گرفته در املاک و مزارع از سال 1038 تا سال 1105 ق و مقايسه‏ي آن با وضعيت امروز، تميز املاک وقفي ميرزا ابوطالب رضوي (واقف دوم سادات رضوي) و مقدار اموالي که ميرزا بديع رضوي خود بر املاک سادات رضوي افزوده است، باارزش است.
6. از نکات جالب اين سند احکامي است که محمدباقر مجلسي صادر کرده است. وي در هر مورد که اطلاع کافي نداشته اجراي آن را به تحقيقات بيشتر در مشهد منوط کرده است و تنها هنگامي که شواهد وقفيت يا ملکيت قوي بوده و هر يک از طرفين اسناد و مدارکي بر صحت ادعاي خود داشته‏اند، حکم صادر کرده است. در مورد درست يا غلط بودن احکام صادره، به علت نبود منابع و يا اسنادي که دال بر اجراي آن باشد، نمي‏توان اظهار نظر کرد.
در مورد اسناد به دست آمده و سنديت آنها، خصوصا تنها وقف نامه‏هاي موجود به دلايل ذيل نمي‏توان اظهار نظر قطعي کرد:
1. اسناد ارائه شده تنها اسناد باقي مانده در اين زمينه است و هيچ سند قديمي‏تر يا مستدل‏تري وجود ندارد.
2. محمدباقر رضوي در شجره‏ي طيبه نيز از همين اسناد استفاده کرده است. هر چند که متأسفانه دقيقا ذکر نکرده که اسناد مورد استفاده‏ي وي از چه کسي و چگونه اخذ شده و يا مشخصات آن چگونه است.
3. وقف نامه‏ي در دسترس از موقوفات سادات رضوي نيز مربوط به دوره‏ي قاجاريه است و قديمي نيست و با توجه به اين که تمام اسناد ارائه شده در اين مقاله سواد است، تناقض‏هاي موجود شايد بر اثر گذشت زمان در دوره‏ي قاجاريه وارد متن اصلي شده است.
4. تحليل و استنتاج اسناد فوق بر اساس منابع و اسناد موجود صورت گرفته و امکان دارد با کشف مدارک جديد، اين نتيجه‏گيري‏ها تغيير يابد.
5. نکته‏ي جالب توجه اين که خود علامه مجلسي، با اين که حکم بين طرفين داده، حکم نهايي در اين باب را به عهده‏ي شاه سليمان صفوي گذاشته است و مسؤول اصلي اجراي حکم در مشهد بيگلربيگي، اهالي شرع و معتبرين ذکر شده‏اند.

متن سند

دعاوي وکيل عليا حضرت متعلقان عاليحضرت خلاصة السادات و النجباء ميرزا سيد علي و وکيل بلغ ورثه‏ي عاليحضرت سيادت و غفران پناه ميرزا ابراهيم متولي مشهد مقدس معلي به موجبي است که قلمي مي‏شود.
از بابت موقوفات مرحمت پناه ميرزا ابوطالب که مدعي‏اند که براي اولاد خود وقف نموده، اگر وقف بر مطلق اولاد است بايد حصه‏ي مخدره‏ي مذکوره و اولادش از حاصل رقبات مذکوره‏ي ذيل داده شود و اگر واقف بر ذکور اولاد است، بايد رسد ذکور اولاد او داده شود و اگر شرعا وقفيت ثابت نباشد، ارثيه‏ي املاک مذکوره با اجرة المثل ايام تصرف به او داده شود.
مزرعه‏ي فيض آباد مشهور به سنگ بست بالتمام؛ قريه‏ي بژمهن مع باغات بالتمام، قريه‏ي درابد مع باغات بالنصف؛ قريه‏ي آبقد بالنصف؛ قريه‏ي ميان کاريز جام مع باغات بالنصف؛ مزرعه‏ي سرجرد جام بالثلث و مزرعه‏ي هوس و جام.
وکلي ورثه‏ي مرحمت پناه (ميرزا ابراهيم متولي) در جواب، انکار مراتب مذکوره نمود، يک مرتبه متمسک به تصرف ايشان شدند و مرتبه ديگر به آنکه خدام مغفرت پناه ميرزا محمد بديع تفويض توليت به ميرزا ابراهيم مرحوم نموده که محصولات آن را به هر نحو که خواهد، بلا مشارکت احدي، صرف نمايد و بعد از او به همان دستور متعلق به اولاد ميرزا ابراهيم مشاراليه بوده باشد ذکورا و اناثا بالسوية دون المزية و بر طبق آن مدعا نوشته به خط و مهر ميرزا بديع مشاراليه ابراز نمودند.
حکم مجلسي (عليه الرحمه)
وقفيت آن املاک، مشهور و مستفيض است و در سواد وقفيه‏ي مذکوره معتبره است که وقف اولاد ذکور است و حواله به وقفيت عليحده نموده‏اند. بنابراين عليا حضرت مدعيه را (صبيه‏ي مرحوم ميرزا بديع زوجه‏ي ميرزا سيد علي مختاري) را نيست که بر ايشان دعوي نمايند. موافق دعوي ايشان حکمش را من له الحکم جاري خواهد نمود.
در باب کل مزرعه‏ي سر آسيا که مرحمت پناه، ميرزا بديع والدش جزو صداق والده‏ي مخدره نموده، بايد که حصه‏ي مخدره‏ي مذکوره با اجرت المثل ايام تصرف به او تسليم شود.
وکيل عليا حضرت حليله‏ي عاليحضرت سيادت و مرحمت پناه ميرزا محمد ابراهيما ملغي نمود که موکله‏ي او در مزرعه‏ي مذکور و مدعي به قدر حصه يد مالکيت دارد و علم به مدعي ندارد وکيل عليا حضرت مدعيه نکاح نامچه به مهر والد خود و بعضي از اعيان مشهد مقس بر طبق مدعاي خود و بروات به مهر والد خود که حاصل و مداخل مزرعه‏ي مذکوره
را به مهر خود تا سنه‏ي 1072 داد و ستد مي‏نمود و قرينه‏ي واضحه بر تصرف اوست، ابراز نمود وکيل زوجه‏ي مرحمت پناه ميرزا ابراهيم نوشته به خطوط جمعي ظاهر نمود که مرحمت پناه ميزرا بديع املاک مرقومه در آن نوشته، يکي از آنها مزرعه‏ي مزبوره است به عنوان هبه‏ي معوضه به مرحمت پناه متولي منتقل ساخته و مدعيه تصديق به حقيقت هبه نموده و مدعيه در جواب مي‏گفت که هبه نامچه بر من خوانده نشده و در آن وقت علم به مهر بردن و حقيقت خود نداشتم،
(حکم مجلسي)
بسم الله چون وکيل عليا حضرت مدعيه مي‏نمايد که در خراسان شهود بسيار بر حقيقت خود دارم و در اين بلد اثبات نمي‏توانم نمود، به حکم شرع مشهد مقدس رفع نمايند که آنچه موافق قوانين شريعت مقدسه بر ايشان ظاهر شود، معمول دارند و اگر خواهند ما بلغ ورثه را به قسم رفع نمايند.
در باب املاک و رقبات معينه که عاليحضرت ميرزا ابراهيم به ادعاي هبه‏ي مرحمت پناه محمد بديع متصرف شده بايد هبه و شرايط شرعيه و لزوم آن به ظهور رسد و الا حصه‏ي ارثيه‏ي مدعيه با اجرت المثل ايام تصرف به او داده شود.
وکيل مدعي عليها نمود که رقبات مذکوره به عنوان حقيقت در تصرف ورثه، و مؤکله‏ي او به قدر حصه تصرف دارد و وکيل مدعيه نمود که در نوشته‏ي عليحده سواد به مهر شريف وکلاي نواب رسيده، مرحوم متولي ادعاي هبه نموده افراد
او ظاهر است و در تعليقه‏اي که به مهر مرحمت پناه اعتماد الدوله سابق رسيده مدعاي مذکور به دستور است و مي‏نمود که ثابت مي‏توانم نمود که رقبات مذکوره الحامين فوق در تصرف مرحمت پناه ميرزا بديع والد من بوده، و وکيل مدعي عليها مي‏نمود که عليا حضرت مدعيه نيز به هبه‏ي مذکوره قائل شد و نوشته‏ي مقبره‏ي والد بر هبه‏ي مزبور و تصديق عليا حضرت مشاراليها ظاهر نمود و وکيل مدعيه در جواب اين حرف مي‏گفت که مدعيه اقرار نمود اما مي‏نمايد که من مضمون نوشته را ندانسته و تفضيل بر من خوانده شده.
حکم مجلسي
بسم الله خير الاسماء، در باب تصرف هنوز بر داعي ثابت نشده که در ايام حيات مرحمت پناه ميرزا بديع در تصرف او بوده يا در تصرف متولي. اگر ثابت شود که تا حين فوت در تصرف ميرزا بديع بوده، بايد که ورثه متولي حد تصرف را ظاهر نمايند و در باب تصديق اگر عليا حضرت مدعيه دعوي علمي بر منع ورثه نمايد که ايشان مي‏دانند که اقرار من چنين اقراري بوده، يمين نفي علمي بر ايشان رجوع مي‏توانند نمود و مزرعه‏ي سرآسيا که از اين جمله است حکمش سابقا مذکور شد.
در باب املاک مخلفه از والده‏ي مخدره‏ي مذکوره که غفران پناه ميرزا ابراهيم به ادعاي وقفيت مستند به اين که مخدره‏ي مذکوره اقرار به توليت مرحوم مبرور نموده متصرف شده و حال آنکه اقرار به وقفيت ننموده، بايد وقفيت به ثبوت شرعي به هم رساند و ثاني الحال مي‏نمود که مرا در کل واحد مضايقه نيست اگر ملک است و سهم ارثيه‏ي مرا با اجرت المثل ايام تصرف بدهند و اگر وقف است به مقتضاي وقف عمل نمايند.
وکيل مدعي عليها در جواب تلقي نموده که کل مزارع مزبور مدت‏ها به حقيقت در يد مرحوم متولي و الحال به حقيقت در يد اولاد اوست.
(حکم مجلسي)
بسم الله خير الاسماء. چون شواهد وقفيت قوي است و چند نفر از ثقات بر اقرار حضرت متولي مرحوم که تصرف نموده و وقفيت آنها شهادت داده و از سواد وقفيه‏ي معتبره که طرفين اظهار اعتبار او مي‏نمايند مفهوم مي‏شود که آنها وقف‏اند بر اولاد ذکور و اناث و اولاد تشريکا لا ترتيبا للذکر ضعف الانثي و سادات رفيع الدرجات رضويه و آنکه توليت متعلق است به اسن ارشد اصلح از اولاد و اولاد اولاد بدون رعايت بطون، بناء علي هذا بايد که آنچه معلوم باشد از اين املاک که داخل دفعه اوقاف ميرزا ابراهيم بوده، سيادت و نجابت و افاضت پناهان ميرزا سيد حسين و ميرزا محمد حسن هر يک اسن باشند املاک مزبوره را تصرف نموده بعد از وضع اخراجات و حق التوليه، بقيه را فيمابين اولاد ذکور و اناث واقف جمعا، و سادات اجلاء رضويه به نحوي که در وقفيه مسطور است قسمت نمايد.
در باب رقبات مذکوره‏ي ذيل از املاک مرحوم ميرزا ابراهيم که در ملک بوده و عاليحضرت غفران پناه ميرزا ابراهيم متولي قابل و معترف گرديده و به خط خود و شهادت علامي شيخ الاسلام مشهد مقدس و غيره در دست است نوشته که بايد املاک مذکوره بين الورثه قسمت شود، حصه‏ي مخدره که يک ربع است با آنچه به اعتبار و داشت مرحمت پناه، ميرزا بديع به او مي‏رسد و حصه از اجرة المثل که رسد اوست داده شود.
وکيل مدعي عليه نمود که اکثر رقبات مدعي در تصرف موکل او نيست و قدري که در تصرف اوست به حقيقت تصرف دارد. وکيل مدعيه نوشته ابراز نمود به مهر عاليحضرت متولي که علامي شيخ الاسلام مشهد مقدس و جمعي
ديگر شهادت خود را قلمي نموده‏اند که مؤمي اليه اقرار نمود که رقبات که مخلفات مغفرت پناه والده‏ي مدعيه بود و بايد که تقسيم شود، چون قايل بودن متولي مرحوم به عدم ملکيت او معلوم است بايد که آنچه از املاک مزبوره درتصرف ورثه باشد با اجرت المثل ايام تصرف تسليم ورثه‏ي والده‏ي مدعيه نمايند، و اگر دعوي انتقالي داشته باشد بعد از استماع آن موافق شرع شريف صورت خواهد يافت. ان شاءالله تعالي و وکيل مدعيه مي‏نمايد که دکاکين را دو بابت نوشتن به اعتبار آن است که در کاغذي که متولي مرحوم درکنارش به خط خود نوشته و مهر کرده و جمعي را گواه گرفته املاک مرحمت پناه ميرزا ابراهيم را سه دفعه‏ي کرده و دفعه‏ي ثالثه که املاکي است که الي حين فوته در تصرف غفران پناه مؤمي اليه باقي بوده و آن را دو بابت کرده‏اند بابتي که به مدد معاش عليا حضرت مرحومه سليمه سلطان بيگم مقرر بود و در آن جا دکاکين واقعه در مشهد مقدس را نصف نوشته و بابتي که خود متصرف بود و باغ نکاح و أيضا دکاکين را نصف که در وقفيه نيز همين شرح مسطور است و نوشته شده که به غايت الشهره مستغني است ازحدود وصف و مي‏نمايد که در مشهد مقدس در شهرت به نحوي است که صغير و کبير آن بلده‏ي طيبه مي‏دانند پس اگر نزاعي در تعيين دکاکين شود تشخيص آنجا مي‏تواند شد.
در باب املاک ميرزا ابراهيمي که از والده‏ي مخدره مخلف شده و يک ربع آن با آنچه به حسب ارث والد به او مي‏رسد بايد با اجرت المثل ايام تصرف حصص مذکوره به او تسليم شود.
مزرعه‏ي حکيم آباد، مزرعه‏ي کنار آب سياه، مزرعه‏ي خيج، مزرعه‏ي دهات توابع مقون، مزرعه‏ي بيلندر، مزرعه‏ي عشرت آباد، مزرعه‏ي کنار کال، مزرعه‏ي کلاتجه منار، مزرعه‏ي سرک، مزرعه‏ي خرقان، مزرعه‏ي چهارباغ، مزرعه‏ي عشرت آباد، باغ علي آباد، باغ چنبر غربال، باغ بهمنجان، باغ قريه بار، طاحونه‏ي سرآسيا، طاحونه‏ي کنار آب سياه، طاحونه‏ي نارو، طاحونه‏ي غيبه، طاحونه‏ي ماشورشک، طاحونه‏ي مشکچي، عمارت مزرعه‏ي نکاح، عمارت باغ نکاح شهر، عمارت و منازل واقع در خيابان عليا، مزرعه‏ي باغوچه.
وکيل مدعي عليها نمود که بعضي از املاک مذکوره در يد ورثه‏ي متولي بودن معلوم نيست و آنچه باشد به حقيقت متصرفند خلافش را اثبات بايد کرد.
(حکم مجلسي)
بسم الله. چون قايل بودن سيادت و مرحمت پناه متولي با آنکه اگر از املاک مرحمت و غفران پناه ميرزا ابراهيم جدا و چيزي ظاهر شود بايد بين الورثه تقسيم شود ظاهر است پس بايد که هر يک از اين املاک را که نزد من له الحکم اثبات نمايد که ملک ميرزا ابراهيمي بوده و ورثه‏ي متولي مرحوم جهت شرعي بر تصرف
ظاهر نسازند، حصه‏ي شرعيه‏ي مدعيه را با اجرت المثل ايام تصرف تسليم نمايند.
در باب رقبات و متروکات ميرزا بديع که بين ورثه قسمت نشده و بايد حصه‏ي ارثيه با اجرت المثل ايام تصرف به او داده شود.
وکيل ورثه ايضا در جواب متمسک به تصرف و عدم ثبوت بودن ملکي از املاک ميرزا بديع در تصرف ايشان شد آنچه را اثبات نمايند که از متروکات ميرزا بديع (سند پاره شده است.
(حکم مجلسي)
معروض مي‏دارد که حسب الامر الاعلي مقرر شده داعي دوام دولت قاهره محمد باقر مجلسي به حقيقت دعاوي مرقومه‏ي فوق رسيده آنچه به حسب قوانين شريعت غرا بر داعي ظاهر گرديد بر طبق آن حکم اشرف صادر گردد که حق به من له الحق عايد سازند. هر گاه مقرر دارند که به نحوي که در تحت فصول سبعه قلمي شده، حکم مبارک اشرف مرقوم و صادر شود که احدي را مجال تمرد نماند، موجب احقاق حق و مزيد دعاي خير به جهت ذات با برکات نواب کامياب خواهد گرديد.
هو
به موجبي که حسب الامر الاعلي مقرر شد حکم اشرف به عهده‏ي عاليجاه بيگلربيگي مشهد مقدس، معلي و اهالي شرع و علما و معتبرين آن ولايت به قيود لازمه‏ي ضروريه قلمي نمايند که به نحوي که عاليحضرت علامي فهامي شيخ الاسلام دار السلطنه‏ي اصفهان به حقيقت مراتب مسطوره‏ي فوق رسيده و قلمي نموده معمول گردانند. تحريرا في شهر صفر ختم بالخير و الظفر 1105 (محل مهر نواب اعتماد الدوله)

انتهاي سند

1. سواد مطابق اصل و اصل ملاحظه شد. دائمي دوام دولت قاهره (مهر). «المتوکل علي الله الحق المبين عبده محمد ابراهيم».
2. سواد مطابق اصل است و ملاحظه گرديد. (محل مهر) «موسي خان»
3. السواد مطابق للسواد.
4. سواد مطابق سواد است و سواد ملاحظه گرديد.
(سند شماره 1)

پي نوشت :

1- در قرن نهم دو دسته از سادات رضوي وارد مشهد شدند: يکي ميرزا شمس الدين محمد رضوي بود که از قم به مشهد آمد و به شغل تدريس در شهر مشغول شد. فرزندان وي در مشهد ماندگار شدند و توانستند مقامات معهمي از جمله سيادت و نقابت سادات و توليت آستان قدس را به دست آورد و ميرزا ابراهيم رضوي و فرزندان وي از نسل شمس الدين محمد رضوي هستند. (غياث الدين بن همام الدين حسيني (خواندمير)، تاريخ حبيب السير في حقايق اخبار البشر، کتاب فروشي خيام، 1353، ج 4، ص 34).
نفر دوم رضي الدين محمد بن علي است که در زمان سلطان حسين بايقرا به مشهد آمد و به شغل تدريس پرداخت. پسرش ميرزا محسن رضوي در زمره‏ي بزرگان و عالمان شهر بود (عبدالرزاق، کمونه حسيني، موارد الاتحاف في نقباء الاشراف، نجف: 1389، ج 2، ص 19).
2- نقابت، به معناي رهبري و پيشوايي قوم، مقامي بود که در زمان مستعين، خليفه‏ي عباسي به وجود آمد. اولين فردي که به مقام نقابت رسيد احمد بن محمد بن يحيي بن ذي الدمعه بود که در سال 251 ق از مستعين درخواست تعيين نقيب براي سادات نمود. نقيب وظايفي از جمله حفظ نسبت خاندان داشت. (علي اصغر فقيهي، تاريخ مذهبي قم، انتشارات اسماعيليان، قم؛ ج 1، ص 106). نقباء در مجموع تعامل دو جانبه بين جامعه‏ي سادات و حکام عصر داشتند و در سايه‏ي اين ارتباط توانستند موقعيت سياسي، اجتماعي و تمکن مالي را به دست آورند. سادات رضوي از قرن سوم نقابت سادات را در ايران ابتدا در قم و پس از آن در قرن نهم به بعد در مشهد بر عهده داشتند.
3- توليت آستان قدس، سرپرستي موقوفات امام رضا (ع) را از طرف شاه عصر بر عهده داشته است و از نظر سياسي، اجتماعي و اقتصادي مقام مهمي در مشهد محسوب مي‏شده است. اولين افراد از سادات رضوي که مقام توليت را به دست آوردند، سيد علي رضوي به سال 974 - 971 ق، ابوطالب رضوي 1035 - 1031 ق، ميرزا محسن رضوي (1055 - ؟) محمدباقر رضوي (1074 - 1055 ق)، ميرزا بديع رضوي (1077 - 1074 ق)، تقي الدين محمد رضوي (1093 - 1077 ق)، محمد ابراهيم رضوي (1100 - 1095 ق)، شمس الدين محمد رضوي (1141 - 1135 ق)، محمدتقي رضوي (1143 - 1141 ق)، محمد ابراهيم رضوي (1164 - 1160) (1147 - 1143 ق)، عبدالحي رضوي (1156 - 1153 ق) بوده‏اند.
4- غياث الدين عزيز، فرزند شمس الدين محمد رضوي، جزء نقباي سادات در عصر خود محسوب مي‏شد و اولين واقف سادات است. از وقف نامه وي اثري در دست نيست.
5- ميرزا ابوطالب رضوي (واقف دوم موقوفات سادات رضوي) از اعيان ونقباي سادات رضوي، املاکي را وقف اولاد ذکور خود کرده است. (اسکندر بيک منشي‏ء عالم آراي عباسي، به کوشش محمد اسماعيل رضواني، دنياي کتاب تهران: 1377، ج 1، ص 240).
6- ميرزا ابراهيم رضوي از اعيان و اکابر مشهد محسوب مي‏شد. در سال 1038 املاک زيادي را براي سادات وقف کرد. براي اطلاع بيشتر در مورد موقوفات رضوي ن. ک به: محمدباقر رضوي، شجره‏ي طيبه، چاپخانه‏ي حيدري، تهران: 1353، ص 76 - 75.
7- ميرزا ابوطالب ثاني برادر اعياني ميرزا ابراهيم رضوي جزء بزرگان سادات و متولي آستان قدس بين سال‏هاي 1035 - 1031 بوده است. (عالم آراي عباسي، ج 3، ص 1763).
8- ميرزا بديع رضوي فرزند ميرزا ابوطالب ثاني معروف به کلانتر، کلانتر مشهد مقدس و بعد از فوت ميرزا محمد باقر رضوي متولي، به توليت رسيد. (محمد حسن خان اعتماد السلطنه، مطلع الشمس، انتشارات پيشگام، ج 2، ص 355).
9- ميرزا ابراهيم رضوي در سال 1100 ق در جلوي صحن ايوان عتيق توسط فردي حمامي کشته شد. در باب علت کشته شدن او ذکر شده که به علت اختلاف با سادات مختاري احتمالا بر اثر تحريک آنها ميرزا ابراهيم را کشته است. (شجره‏ي طيبه، ص 120).
10- نسب سادات مختار سبزوار به امام زين‏العابدين (عليه‏السلام) مي‏رسد. علت ناميده شدن ايشان به «مختاريه» به علت جد ايشان ابوعلي مختار است که سيزده سال امير حاج بوده است. اين سادات به «سادات عبيدلي» نيز معروفند و به غير از سبزوار در نايين و اصفهان نيز زندگي مي‏کنند. بزرگ سادات مختاري در سبزوار، شمس الدين محمد علي مختار در زمان تيمور، نقابت سادات در سبزوار را بر عهده داشته است. (براي اطلاع بيشتر در مورد سادات مختار ن. ک به: سيد احمد بن محمد بن عبدالرحمن کياگيلاني، سراج الانساب، چاپخانه‏ي سيدالشهداء قم، 1409، ص 154 - 149 (اولين فرد از سادات رضوي که با سادات مختاري وصلت کرد، ميرزا ابوالقاسم رضوي بود که به ثروت زيادي نيز دست يافت.
11- مؤلف تذکرة الملوک درباره‏ي وظايف شيخ الاسلام مي‏آورد: مشاراليه در خانه‏ي خود به دعواهاي شرعي و امر به معروف و نهي از منکرات مي‏رسد، هر طلاق شرعي را در حضور شيخ الاسلام مي‏دادند و ضبط مال غايب و يتيم اغلب با شيخ الاسلام بود و بعد از آن به قضات مرجوع شد. ميرزا رفيعا، تذکرة الملوک. به کوشش سيد محمد دبير سياقي، ترجمه‏ي مسعود رجب نيا، اميرکبير، تهران 1368، ص 3.
12- منظور از نظارت، نظارت آستان قدس رضوي مي‏باشد که به طور موروثي در اختيار سادات رضوي بوده است و در اين زمان محمد صالح بن محمدباقر رضوي ناظر بوده است.
13- بعد از انتصاب ميرزا جعفر رضوي از سوي شاه عباس رضوي در سال 1007 اين منصب در ميان خانواده‏ي وي تا اواخر صفويه ادامه يافت و در اين زمان محمد حسن رضوي بن محمد زمان نوه ميرزا جعفر مدرس بود.
14- براي اطلاع بيشتر در مورد وضعيت قضايي عصر صفوي، و زمان شاه سليمان ن. ک به: ويلم فلور، نظام قضايي عصر صفوي مترجم حسن زنديه، پژوهشکده‏ي حوزه و دانشکده، قم: 1381.
15- حاج ميزرا ابراهيم رضوي فرزند ميرزا محمد مجتهد رضوي و از نوادگان ميرزا معصوم رضوي بود. و در شهر مشهد اگر سند يا قباله يا مصالحه نامه‏اي به مهر ايشان نبود، از ارزش کمي برخوردار بوده و يا بي‏ارزش بود. در سال 1334 فوت کرد. ابراهيم زنگنه، مشاهير مدفون در حرم، بنياد پژوهش‏هاي اسلامي، مشهد، 1382، ص 156.
16- در شجره و منابع از ميرزا محمد ناظر به عنوان ميرزا ابراهيم نام برده شده که نسل اولاد واقف از وي مي‏باشد و وي همان محمد حسن رضوي مي‏باشد.
17- در شجره و منابع از ميرزا محمد ناظر به عنوان ميرزا ابراهيم نام برده شده که نسل اولاد واقف از وي مي‏باشد و وي همان محمد حسن رضوي مي‏باشد.

منبع: ميراث جاويدان